آرادآراد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

تمپلی

خاطرات تمپلی وقتی تو شیمک مامان سارا بود (2)

1390/6/7 11:30
نویسنده : مامان سارا
610 بازدید
اشتراک گذاری

خوب اینم از سری دوم خاطرات من و نی نی من

 

3 مرداد 1389:

حس کردن اولین حرکت نی نی تمپلی

مامانی امروز 19 هفته و سه روزت شده و میگن اندازه یه کدو سبز کوچیک خوشگل شدی (تقریبا 15 سانتی متر)

نی نای نای نی نای نای

اواسط مرداد 1389:

رتبه خاله سودابه

خاله سودابه بالاخره بعد از یکسال زحمت کشیدن فهمید رتبه اش توی کنکور 75 شده

بیب بیب هورا

آفرین خاله ، صد آفرین ، هزار و سیصد آفرین هنرمند روی زمین

بابا هنرمند بابا درس خون بابا دو رقمی بابا بمب (ترکوندیا!!!!)


28 مرداد 1389:

اولین لگد زدن قند عسلم

نفس مامان امروز 22 هفته و 6 روزت شده و تقریبا 27.7 سانتی متر شدی

 

 

مهرماه 1389:

استراحت مطلقی شدن مامان

مامانی تقریبا استراحت مطلقی شدم. دیگه نمیرم سرکار

عزیزم مراقبت هستم

چقدر مامانی عجله داری

دکتر همش مار رو میترسونه و میگه ممکنه زود به دنیا بیای

مامان جون هم از کله سحر که بابا امید میره سرکار میاد پیشم تا مراقبم باشه تا بعداز ظهر که بابایی برگرده . حسابی از خونه و زندگی افتاده

واقعا دستش درد نکنه

مامان جون دوستت داریم

دایی سروش هم که اهوازه و تلفنی حالمون رو میپرسه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

بابا اميد
2 شهریور 90 14:25
نگفتي كارت به سه روز خوابيدن توي بيمارستان هم كشيد و ما چقدر استرس داشتيم ( آره از اون چلو كبابايي كه قبل از رفتن به بيمارستان خورديم معلومه چقدم پول بالاش داديم.)
شیپلپلون
5 شهریور 90 15:40
خدا حفظش کنه دلمون براش تنگ شدهنمییان پیشمون


ممنون عزیزم. منم همینطور. توی گرما شما باید بیاید اینور.مگه نه!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تمپلی می باشد