آرادآراد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

تمپلی

مهارت های تمپلی از وقتی که به دنیا اومد(6)

1390/8/8 16:15
نویسنده : مامان سارا
607 بازدید
اشتراک گذاری

 

مهارت های 7 ماهگی تمپلی جونم:

 

 

7ماهگی

به توری تخت پارکش چنگ میزنه و خودش از تخت میکشه بالا و آنقدر می ایسته تا دیگه خسته میشه

 

7ماه و 1روزگی

وقتی دنبالش میکنی (این بازی رو خیلی دوست داره) تند تند چهاردست و پا میره و از دستم فرار میکنه

ضمن اینکه غش غش میخنده

فدای پسر گلم با این هیجانش

7ماه و 2روزگی

جیگری دد میگه

حسابی ددری شده

 

٧ماه و 5روزگی

چهاردست و پا میره ، میشینه و دوباره چهاردست و پا میره و باز میشینه (البته بدون کمک)

دیگه واسه خودت مستقل شدی ها!

7ماه و 10روزگی

برای اولین بار با مامانی رفت حموم . حسابی آب بازی کردیم

7ماه و 12روزگی

دستشو جمع میکنه و از مچ میچرخونه

نی نای نای نی نای نای

دیگه کم کم داره رقصت تکمیل میشه ها !

7ماه و 17روزگی

1- دیگه ارتفاع رو تشخیص میدی

نفس من شما هم مثل مامانی عاشق ارتفاعی؟

2-  دستت رو به چوب تخت ما میگیری و خودتو از تخت میکشی پایین

3- دستش رو به دیوار میگیره و بلند میشه بعد دستهاشو ول میکنه و میخواد رو پنجه های پاش بایسته ولی ....... تالاپی میفته

 

آخی خوبه که جوجو کوچولوی من پوشکه ها وگرنه دمبل قشنگش درد میگرفت

7ماه و 20روزگی

دست چپش رو به حالت سلام بالا میبره

سلام و صد سلام به روی قشنگت عزیزم

7ماه و 23روزگی

واژه های جدید از خودت دروکنی جیگر جیگر.

(ترکیبی از گه گه گوگو و ده و...)

7ماه و 25روزگی

سر پا می ایسته و با یک دست برای چند ثانیه ای می ایسته

مواظب باش پسر گلی قند عسلی

7ماه و 27 روزگی 

خاطره : 

گل پس بغل مامانی تشریف داشتند و چون تنهایی زمین نمی نشستی مجبور بودم در حالی که توی بغلم هستی همه کارهامو انجام بدم . برات شیر درست کرده بودم که نوش جان کنی . ولی قبل از این که بهت شیر بدم با هم رفتیم سراغ دکمه تقویت تلویزیون و روشنش کردم تا حین شیر دادن شما قند عسل از برنامه های آموزنده فارسی1؟!!! هم لذت ببرم . خلاصه اومدیم و من شیرتو بهت دادم و گذشت . به محض این که شیر خوردن نفسی تموم شد دیدم تند و تند داره میره سراغ باند ضبط. وقتی که دنبالت اومدم دیدم بله آقا پسر ما یادش مونده مامان چکار کرده و میخواد بره سراغ تقویت تلویزیون. بله اینم خاطره جوجوخان باهوش .

7ماه و 29 روزگی

نفس طلا یاد گرفته میگه اَخ

 

 

(٧ماه و ١٣ روزگی)

اینجا تمپلی جونم از عروسی برگشته

 

 

(٧ماه و ٢٠روزگی)

اینم تمپلی خان در آغوش شکوه خانم دوست گل خاله سودابه

معلومه که حسابی بهش خوش گذشته

البته شکوه جونم خیلی با محبته و آراد خیلی دوستش داره

(٧ماه و ٢٤روزگی)

تمپلی جون آشفته من

ای ژولی پولی مامانی

قربونت برم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سودابه
9 آبان 90 17:42
هیییییی خاله جون سرمون انقدر شلوغ شده و هواس نمونده اینهمه میام ولی این قسمتو ندیده بودم با عرض شرمندگی . باحال شده مامانی .بلا خان شکوه که اومد دیگه خاله یادش رفت انقدر که لوسی خاله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تمپلی می باشد